ز عــهــد پــدر یــادم آیــد هــمــی
حضرت سعدی
ز عــهــد پــدر یــادم آیــد هــمــی
کــه بــاران رحـمـت بـر او هـر دمـی
کـه در طـفـلـیـم لـوح و دفتر خرید
ز بـهـرم یـکـی خـاتـم و زر خـریـد
بـه در کــرد نــاگــه یــکـی مـشـتـری
بـه خـرمـایـی از دسـتـم انـگـشتری
چـو نـشـنـاسد انگشتری طفل خرد
بــه شــیــریــنـی از وی تـوانـنـد بـرد
تــو هـم قـیـمـت عـمـر نـشـنـاخـتـی
کـه در عـیـش شـیـریـن بـرانداختی
قـیـامـت کـه نـیـکان بر اعلی رسند
ز قـــعـــر ثــری بــر ثــریــا رســنــد (ثری: زیر زمین ، خاک نم دار )
تـو را خـود بـمـانـد سر از ننگ پیش
کـه گـردت بـرآیـد عـمـلهای خویش
بـــرادر، ز کـــار بـــدان شــرم دار
کـه در روی نـیـکان شوی شرمسار
+ نوشته شده در یکشنبه سوم اردیبهشت ۱۳۹۱ ساعت 15:8 توسط جیحون
|
بر درخت زنده بی برگی چه غم؟