فرسوده ز نعمت شده دندان به دهانت
حزین لاهیجی
فرسوده ز نعمت شده دندان به دهانت
لیک از گِله یک روز نیاسود، زبانت
فرصت، که به دست تو متاع سره ای بود
تیری ست که جسته ست ز آغوش کمانت
خم شد قدم از بار دل خود نه ز پیری
یا رب نکشد بار ، دل پیر و جوانت
+ نوشته شده در پنجشنبه شانزدهم آذر ۱۳۹۱ ساعت 19:33 توسط جیحون
|
بر درخت زنده بی برگی چه غم؟