زيبايي اي درخت!

زنده یاد سیاوش کسرایی

تو قامت بلند تمنايي اي درخت!

همواره خفته است در آغوشت آسمان
بالايي اي درخت
دستت پر از ستاره و چشمت پر از بهار
زيبايي اي درخت!

وقتي كه باد ها
در برگ هاي در هم تو لانه مي كنند
وقتي كه باد ها
گيسوي سبز فام تو را شانه مي كنند
غوغايي اي درخت!
وقتي كه چنگ وحشي باران گشوده است
در بزم سرد او
خنيانگر غمين خوش آوايي اي درخت!

در زير پاي تو
اينجا شب است و شب زدگاني كه چشمشان
صبحي نديده است
تو روز را كجا
خورشيد را كجا
در دشت ديده غرق تماشايي اي درخت!

چون با هزار رشته تو با جان خاكيان
پيوند مي كني
پروا مكن ز رعد
پروا مكن ز برق كه بر جايي اي درخت!

سر بر كش اي رميده كه همچون اميد ما
با مايي اي يگانه و تنهايي اي درخت!

آنجا که می‌تپد دل نوزاد زندگی

سیاوش کسرایی

بار دگر اگر به درختی نظر کنم

یا از میان بیشه و باغی گذر کنم

چشمم به قد و قامت دار و درخت نیست

چشمم به روی نقش و نگار بهار نیست

چشمم به برگ نیست

چشمم به غنچه و گل وسبزینه خار نیست

چشمم به دستهای پر شاخسار نیست

این بار چشم من به سوی آشیانه هاست


آنجا که می‌تپد دل نوزاد زندگی

وندر هجوم سخت‌ترین تندباد‌هاست

آماجگاه تیر تگرگ و سنان برق

پروازگاه خوشدلی و خانه بلاست

چشمم به لانه هاست

ای جوجگان از دل توفان برآمده

چشمم پی شماست

زندگی زیباست ای زیبا پسند

زنده یاد سیاوش کسرایی

 زندگی زیباست ای زیبا پسند 

زنده اندیشان به زیبایی رسند

آن چنان زیباست این بی بازگشت

کز برایش می توان از جان گذشت


ادامه نوشته