عاشق شده بودیم که کاری بکنیم
عاشق شده بودیم که کاری بکنیم
دستی هم در گردن یاری بکنیم
این زندگی آموخت که باید یک عمر
شوهر داری و بچه داری بکنیم
عاشق شده بودیم که کاری بکنیم
دستی هم در گردن یاری بکنیم
این زندگی آموخت که باید یک عمر
شوهر داری و بچه داری بکنیم
ابن محمود
گور پدر این صندلی که میگوید:
«من یکنفرهام»!
هندسه عشق
جای مرا باز میکند
کنار تو
باور کن
هیچ اورانیومی
به اندازه ی چشمانت
غنی شده نیست
هیچ کیک زردی
شیرینی لبهایت را ندارد
و هیچ بمب اتمی
به اندازه ی خنده هایت
مرا ویران نمی کند !
ای
حق مسلم من!!
ای لب رطبی که چشمهایت زیتون...
پرورده و ابرو خم و مو گندم گون
گفتی که چرا لب تو را می خواهم؟
فرموده علی (ع): "شیعتنا تمریّون"*
*:"شیعیان ما خرما خورند"
آیدین روشن
شمردن بلد نیستم
دوست داشتن بلدم
گاهی شده
یکی را دو بار دوست داشته باشم
دو نفر را یکجا!
چه کار می شود کرد
دوست داشتن بلدم
شمردن بلد نیستم
نیمه شب در بسترم افکند خود را یار و گفت
بوسه میخواهی بیا اکنون کسی بیدار نیست
گفتمش ای ماه آزارم مده رفتم ز دست
گفت امشب مهربانم صحبت از آزار نیست
کم کمک دست بردم بر سینه آن سیم تن
گفت میدانی که این لیمو به هر بازار نیست
گفتمش لیموی کوچک است میگریزد زیر دست
گفت لیمو کوچک است و هم ردیف نار نیست
کم کمک دستم بلرزید و به پایین تر رسید
گفت خط سیرت اندرین اقطار نیست
گرم در آغوشش گرفتم تا شوم غرق نشاط
گفت میدانی که امشب هیچکس بیدار نیست
خواستم چینم گلش را گربه بر رویم پرید
جستم از خواب خوش و دیدم کسی در کار نیست
جلیل صفر بیگی
آتش
از تني به تني ديگر
اينجا هر روز المپيک است
يکي اين مشعل را از ايلام بگيرد
*به مناسبت خودسوزی های مکرر هموطنان ایلامی
و همچنین آتش گرفتن همیشگی جنگل های ایلام
انوری
هربلايى كز آسمان آيد
گرچه بر ديگرى قضا باشد
به زمين نارسيده، مى پرسد:
خانه انورى كجا باشد؟
غلامرضا طریقی
سلام ! شیره ی شعرم ! گلوله ی نمکم!
هنوز بی تو خودم مثل بغض می ترکم!
چه غنچه ها که به سودای بوسه پیش از تو
می آمدند ولـــــی مـــــن نمی گـزید ککـــم!
ولی تو آمدی و شور تازه آوردی
که دلپذیر شود روزگار بی نمکم!
کلک زدم کــــه نیایی ولی ندانستم
که با نیامدنت کنده می شود کلکم!
پری به پیله ام آوردی و من از آن روز
میان این همه گل با پـــر تو می پلکم!
بدون شبهه خدا آفرید کــــوتاهت
که ختم قافیه باشی سلام دلبرکم!
با تشکر فراوان از http://shazdehkocholoo2010.blogfa.com
ز دست دیده و دل هر ســــه فریاد! ببخشین...سومی را بردم از یاد!
بسازم خنجـــــــری نیشش ز فولاد ببرّم سومی را ، گــــــــــردم آزاد!!
اين سخن تا بشنيد از دختر
انـدکــي کــرد تــامــل مـــادر
گفت باخود که بدين لعبت مست
گـر بگويـم مـزه اش شيرين است
يا غم شوي ، روانش کاهد
يـا بـلافاصله شوهـر خواهد
ور بگــويـــم مـــزه آن تـلخـسـت
تا ابد مي کشد از شوهر دست
لاجــرم گـفـت بـه او اي زيبا
تُرش باشد مزه شوهر ها
عمران صلاحی
بگذار شبی زلف درازت گیرم
صد بوسه از آن سینه بازت گیرم
نوشابه گاز دار خواهد دل من
بگذار لبت بوسم و گازت گیرم
آري افطار رطب در رمضان مستحب است
روز ماه رمضان زلف بيفشان كه فقيه
بخورد روزه خود را به گماني كه شب است
زير لب وقت نوشتن همه كس نقطه نهد
وين عجب نقطه خال تو به بالاي لب است
يارب اين نقطه ي لب را كه به بالا بنهاد
نقطه هر جا غلط افتاد مكيدن ادب است
با تشکر از http://www.bikaraneh.ir
خط مجانب بر آن، سلسله گیسوی توست
حد رسیدن به او، مبهم و بی انتهاست
بازه ی تعریف دل، در حرم کوی توست
چون به عدد یک تویی، من همه ی صفرها
آن چه که معنی دهد قامت دلجوی توست
پرتوی خورشید شد مشتق از آن روی تو
گرمی جان بخش او جزئی از آن خوی توست
بی تو وجودم بود یک سری واگرا
ناحیه همگراش دایره روی توست.
با تشکر از http://www.kelknakalak.blogfa.com
تصمیم داشتم که تو را یک غزل کنم
وقتش رسیده است به قولم عمل کنم!
این یک معادله ست که مجهولهاش را
باید به انزوا بکشانم و حل کنم
کندویمان عصاره ی نیش و کنایه هاست
زنبور می شوم که لبت را عسل کنم
راحت کنار می کشم از این بهانه ها
تا شانه های خالی خود را بغل کنم
بوسیدنت خلاف قوانین کشور است
بايد عمل به شيوه ي بین الملل کنم
من روی خط زلزله ات ایستاده ام
قصدم نبود فاصله ای را گسل کنم
باید به فکرهای سیاهم جهت دهم
اصلا درست نیست تو را مبتذل کنم
اگر خواهی ببینی لذت آب نقاب انداز همچون خر و گاو
اگر خواهی ببینی لذت خواب سرت در سایه و کونت در آفتاب
شعری فکاهی با لهجه یزدی
اِمشو اِگه بیایه نَباد بِلَّنِش بِره تا بلکه بِلِّه دَسَّه توی هُوَّنش بره
یکتا قواره پِرهَنِ تنگ و ترش دارم سوغاتیه خدا کنه که وَر تَنِش بره
یعنی:
امشب اگر بیاد نباید بزارم بره تا بلکه بزاره دسته توی هاونش بره
یه پیرهن تنگ براش سوغاتی گرفتم خدا کنه اندازش باشه!
سیدمحمدرضا کردستانی متخلص به میرزاده عشقی
مدیر روزنامه قرن بیستم که در سن 31 سالگی توسط عوامل رضاخان به ضرب گلوله کشته شد.
خرها وکیل ملت و ارکان دولتند
شد دائمی ریاست خرها به ملک ما
هنگامهای به پاست به هر کنج مملکت
آقــــای ناظم بازنشسته شد
بی آنکه بفهمد
خط کش وسیله ی اندازه گیریست
با تشکر از http://navidfs.blogfa.com
كارگران مشغول كار بودند
و پيچی را كه تو از آن میآیی
اضافه آوردند
اكبر اكسير
همۀ گاوها گوساله به دنیا می آیند
من گوساله گاو به دنیا آمدم
شیرم را دوشیدند
شاخم را شکستند
از دباغخانه که برگشتم عزیز شدم
حالا نشسته ام پشت ویترین گالری کفش
سایز 37
درست اندازۀ پای ملیحه!
مثل بهار نارنج
و بي پروا
مست ميكنم
هر عابر مشتاقي را
http://flirting.blogfa.com:منبع
که ایرج گفته ایران است این جا حراج عقل و ایمان است این جا
رگِ گردن ، رگِ گردن ، فراوان ز اصفاهان و قزوین ، نافِ تهران
خراسانی و رشتی جمله گی مان جوان
های شریفِ آذری مان
همه آماده خور ، تنبل ، تبه کار همه دلال و بیکار و بزه کار
بدون رنج می خواهد بگنجد بگنجد ، آی بگنجد ، آی بگنجد
مريم جعفري آذرماني
دنیا پر از سگ ست جهان سر به سر سگی ست
غیر از وفا تمام صفات بشر سگی ست!
لبخند و نان به سفرهٔ امشب نمیرسد
پایان ماه آمد و خُلق پدر سگی ست
از بوی دود و آهن و گِل مست میشود
در سرزمین من عرق کارگر سگی ست
آدم بیا و از سر خط آفریده شو
دیگر لباس تو به تن هر پدر سگی ست
آنکس که بداند و بداند که بداند باید برود غاز به کنجی بچراند
آنکس که بداند و نداند که بداند بهتر برود خویش به گوری بتپاند
آنکس که نداند و بداند که نداند با پارتی و پول خر خویش براند
آنکس که نداند و نداند که نداند بر پست ریاست ابدالدهر بماند
قدیما:(ابن یمین)
آن کس که بداند و بداند که بداند اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
آن کس که بداند و نداند که بداند بیدار کنیدش که بسی خفته نماند
آن کس که نداند و بداند که نداند لنگان خرک خویش به منزل برساند
آن کس که نداند و نداند که نداند در جهل مرکب ابدالدهر بماند
من از بچگی
خلبان بودم
همیشه لباس خلبانی تنم بود!
مادرم که مرد
خلبانی رو گذاشتم کنار!
خال مه رویان سیاه و دانه ی فلفل سیاه هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا
مرده ای در آب غسل و دختری در آب حوض هر دو عریانند اما ا ین کجا و آن کجا