کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
خیام
در کـارگـه کـوزه گـری بــودم دوش
دیـدم دو هزار کـوزه گـويا و خـموش
هــر يک به زبان حــال با مـن گفتند
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
خیام
در کـارگـه کـوزه گـری بــودم دوش
دیـدم دو هزار کـوزه گـويا و خـموش
هــر يک به زبان حــال با مـن گفتند
کو کوزه گر و کوزه خر و کوزه فروش
با دلبركی تازه تر از خرمن گل
از دست مده جام می و دامن گل
زان پیشترك كه گردد از باد اجل
پیراهن عمر ما چو پیراهن گل
خیام نیشابوری
بر چهرهٔ گل نسیم نوروز خوشست
در باغ و چمن روی دل افروز خوشست
از دی که گذشت هرچه گوئی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوشست
خیام
امروز ترا دسترس فردا نیست
و اندیشه فردات بجز سودا نیست
ضایع مکن این دم ار دلت شیدا نیست
کاین باقی عمر را بها پیدا نیست
از آمدن و رفتن ما سودی کو وز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سر و پای نازنینان جهان می سوزد و خاک می شود ، دودی کو
حکیم عمر خیام
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست برخیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست فردا همه از خاک تو برخواهد رست
.
حکیم عمر خیام
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
.