زیر آب!
من بیشتر از تو نفسم رو نگه می داشتم
چون تو کنارم بودی
خاطرم جمع بود
اگه نفسم بند بیاد
تو هستی که نجاتم بدی!
من بیشتر از تو نفسم رو نگه می داشتم
چون تو کنارم بودی
خاطرم جمع بود
اگه نفسم بند بیاد
تو هستی که نجاتم بدی!
دخترم،به بابا سلام کن.
گربه چند لحظه ایی خیره به مرد نگاه کرد. از تخت خواب پایین پرید.
به سبد خواب جدیدش رفت.مدتی توی آن جا به جا شد. در آخر پشتش را به آن ها کرد و خوابید.
زن موهای مرد را نوازش کرد: به ش حق بده عزیزم.تو الان سر جای اون خوابیدی!
از سهیل میرزایی شاید!
ما از روی پهن و پشگل ، از آن سوی انتظار ، از کنار دیوارهای کج و کوله ، از آن شب ظلمانی
دیوارهای تودرتو و از آن سوی گرسنگی و انتظار در صف طولانی نانوایی ها و از آن سوی بی لباسی و
پابرهنگی و ظلم و بیداد ، ما احمق ها ما الاغ ها ، هنگامی که باد گرد و غبار را بر صورتمان می پاشید
سایه ای می جستیم و مسیر حرکت اندام زنی را در زیر چادر دنبال میکردیم .
در تمام این کشور بلاکش ،دوره دوره جوش صورت و جل.. و جهالت ،دوره دوره اوج حماقت
و حضیض عقل ودرایت است و چگونه در این دنیا هدایت ننالد . در مملکتی که به قول او
گورستان استعداد مادر قح ... است.
و حسن ختام به تمام قباحتهای دنیا همان است که خود گفت :
در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را آهسته و در انزوا می خورد و می تراشد .
.
دیگر آن که شکل انسان نخستین گرد بود. چهار دست و پا . یک سر داشت و دو صورت
وانسان سه جنس داشت . مرد که در اصل فرزند خورشید بود و زن فرزند زمین و سومی ( نر ماده ) فرزند ماه
همه اینها مثل اخلافشان گرد بودند . قدرتشان شگفت انگیز بود و به خود سخت مغرور بودند. تا جایی که بر آن شدند به خدایان حمله برند.
در شورای آسمان تردید حکمفرما شد که با آدمیان چه باید کرد. عاقبت زئوس گفت:
آنها را به دو نیم خواهیم کرد تا هم نیرویشان کم شود و هم بر عده پرستندگان بیفزاید .
زئوس چنین کرد و به آپولون دستور داد تا سر نیمه ها را به جلو برگرداند و پوست را از اطراف بکشد
و روی شکم جمع کند و آن را مثل دهانه کیسه ای به هم آورد .و بر آن گره بزند. ناف که بر شکم میبینیم جای این گره است.
بدین طریق انسان نخستین به دو نیمه قسمت شد . چون چنین شد هر نیمه ای پیوسته آرزوی نیمه دیگر را داشت . هر یک نیمه خود را در آغوش میکشید. و هر دو در حسرت این بودند که با هم یکی شوند.
نزدیک بود که همه از گرسنگی بمیرند . چه همه به دنبال جفت خود میگشتند . نیمه نر دنبال نیمه نر خود و همچنین باقی آنها.
به این ترتیب همه به سوی نابودی رفتند . زئوس چون این دید دلش به حال آنها سوخت .
آلات تناسلی آنها را به جلو برگردانید .تا وقتی نر و ماده یکدیگر را در آغوش میکشند نسل ادامه یابد ویا هر گاه دو نیمه نر یا نیمه ماده با هم گرد آیند از هم بهره مند شوند.
میل به پیوند از آن روز در ما پدید آمد . با آن پیوند میخواهیم زخم جدایی را شفا دهیم و به اصل خود باز گردیم.
البته خیلی خیلی انسان با کمالاتی بود ! اهل ذوق و هنر ، فلسفه ، و مهمتر از همه اینکه به اندازه همه جد و آبادش فکر کرده بود ، در مورد زندگی ، هستی ، خدا ، رنگها ، زبانها ، رفتارها ، و ...
میگفت یه بار زندگی کردن خیلی خیلی کمه .اصلا یه بار قبول نیست . میگفت کلی تجربه داره که دوست داره دوباره متولد بشه تا ازش استفاده کنه .من مطمئنم با وضعیتی که اون داشت حتما خدا به پیشنهادش فکر میکنه . فکر نمی کنم هیچ کدوم از بنده هاشم از این تصمیم ناراحت بشن. پس احتمالش هست .
من که خیلی امیدوارم.
.
رفتم که بخرم قفلی تا که بندم در و دیوار دلم
تا که من هستم و ایام به راه ... خورم تا که برم راز دلم پیش کسی !
.
فریاد حسین را شنیدیم همه
از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم
از شمر امان نامه خریدیم همه
جلیل صفربیگی
گالیله
هر کس به آنچه میداند عمل کند ، خداوند علومی را که نمی داند هم به او خواهد آموخت.
آن کس که ز کوی آشنایی است داند که متاع ما کجایی است