داغ جفا به سینه‌ام ، طوق وفا به گردنم

فروغی بسطامی

خوشهٔ اشتیاق من سنگ فراق بشکند

عهد که بسته‌ام به او یک سر موی نشکنم

قمری باغ او منم تا بشناسیم ببین

داغ جفا به سینه‌ام ، طوق وفا به گردنم

از سر کوی آشنا برده فلک به غربتم

همت شه مگر کشد باز به سوی مسکنم


كي رفته اي ز دل كه تمنا كنم تو را

فروغی بسطامی

كي رفته اي ز دل كه تمنا كنم تو را
كي بوده اي نهفته كه پيدا كنم تو را

غيبت نكرده اي كه شوَم طالب حضور
پنهان نگشته اي كه هويدا كنم تو را

با صد هزار جلوه برون آمدي كه من
با صد هزار ديده تماشا كنم تو را

ادامه نوشته