افسانه برش انسان به مرد و زن !
دیگر آن که شکل انسان نخستین گرد بود. چهار دست و پا . یک سر داشت و دو صورت
وانسان سه جنس داشت . مرد که در اصل فرزند خورشید بود و زن فرزند زمین و سومی ( نر ماده ) فرزند ماه
همه اینها مثل اخلافشان گرد بودند . قدرتشان شگفت انگیز بود و به خود سخت مغرور بودند. تا جایی که بر آن شدند به خدایان حمله برند.
در شورای آسمان تردید حکمفرما شد که با آدمیان چه باید کرد. عاقبت زئوس گفت:
آنها را به دو نیم خواهیم کرد تا هم نیرویشان کم شود و هم بر عده پرستندگان بیفزاید .
زئوس چنین کرد و به آپولون دستور داد تا سر نیمه ها را به جلو برگرداند و پوست را از اطراف بکشد
و روی شکم جمع کند و آن را مثل دهانه کیسه ای به هم آورد .و بر آن گره بزند. ناف که بر شکم میبینیم جای این گره است.
بدین طریق انسان نخستین به دو نیمه قسمت شد . چون چنین شد هر نیمه ای پیوسته آرزوی نیمه دیگر را داشت . هر یک نیمه خود را در آغوش میکشید. و هر دو در حسرت این بودند که با هم یکی شوند.
نزدیک بود که همه از گرسنگی بمیرند . چه همه به دنبال جفت خود میگشتند . نیمه نر دنبال نیمه نر خود و همچنین باقی آنها.
به این ترتیب همه به سوی نابودی رفتند . زئوس چون این دید دلش به حال آنها سوخت .
آلات تناسلی آنها را به جلو برگردانید .تا وقتی نر و ماده یکدیگر را در آغوش میکشند نسل ادامه یابد ویا هر گاه دو نیمه نر یا نیمه ماده با هم گرد آیند از هم بهره مند شوند.
میل به پیوند از آن روز در ما پدید آمد . با آن پیوند میخواهیم زخم جدایی را شفا دهیم و به اصل خود باز گردیم.