هر کس که اعتماد کند بر وفای تو
حضرت مولانا
مستی و عاشقی و جوانی و یار ما نوروز و نوبهار و حمل میزند صلا
هرگز ندیده چشم جهان این چنین بهار میروید از زمین و ز کهسار کیمیا
ای شاد آن بهار که در وی نسیم تست وی شاد آن مرید که باشی توش مراد
از عشق پیش دوست ببستم دمی کمر آورد تاج زرین بر فرق من نهاد
هر کس که اعتماد کند بر وفای تو پا برنهد به فضل برین بام بیعماد
شب گشته بود و هرکس در خانه میدوید ناگه نماز شام یکی صبح بردمید
از بند و دام غم که گرفتست راه خلق هر دم گشایشیست و گشاینده ناپدید
من عشق را بدیدم بر کف نهاده جام میگفت:« عاشقان را از بزم ما سلام»
+ نوشته شده در شنبه سی ام مرداد ۱۳۸۹ ساعت 15:40 توسط جیحون
|