بهترین شعرهایی که خوانده ام
شعر
ره و رسم گردون
گل سرخ، روزی ز گرما فسرد
فروزنده خورشید، رنگش ببرد
در آن دم که پژمرد و بیمار گشت
یکی ابر خرد، از سرش میگذشت
چو گل دید آن ابر را رهسپار
برآورد فریاد و شد بیقرار
که، ای روح بخشنده، لختی درنگ
مرا برد بی آبی از چهر، رنگ
مرا بود دشمن، فروزنده مهر
وگر نه چرا کاست رنگم ز چهر
همه زیورم را بیکبار برد
بجورم ز دامان گلزار برد
همان جامهای را که دیروز دوخت
در آتش درافکند امروز و سوخت
چرا رشتهی هستیم را گسست
چرا ساقهام را ز گلبن شکست
گسست و ندانست این رشته چیست
بکشت و نپرسید این کشته کیست
جهان بود خوشبوی از بوی من
گلستان، همه روشن از روی من
مرا دوش، مهتاب بوئید و رفت
فرشته، سحرگاه بوسید و رفت
صبا همچو طفلم در آغوش کرد
ز ژاله، مرا گوهر گوش کرد
همان بلبل، آن دوستدار عزیز
که بودش بدامان من، خفت و خیز
چو محبوب خود را سیه روز دید
ز گلشن، بیکبارگی پا کشید
مرا بود دیهیم سرخی بسر
ز پیرایهی صبح، پاکیزهتر
بدینگونه چون تیره شد بخت من
ربودند آرایش تخت من
نمیسوختم گر، ز گرما و رنج
نمیدادم، ای دوست، از دست گنج
مرا روح بخش چمن بود نام
ندیده خوشی، فرصتم شد تمام
گرم پرتو و رنگ، بر جای بود
مرا چهرهای بس دلارای بود
چو تاجم عروسان بسر میزدند
چو پیرایهام، بر کمر میزدند
بیکباره از دوستداران من
زمانه تهی کرد این انجمن
ازان راهم، امروز کس دوست نیست
که کاهیده شد مغز و جز پوست نیست
چو برتافت روی از تو، چرخ دنی
همه دوستیها شود دشمنی
توانا توئی، قطرهای جود کن
مرا نیز شاداب و خشنود کن
که تا بار دیگر، جوانی کنم
ز غم وارهم، شادمانی کنم
بدو گفت ابر، ای خداوند ناز
بکن کوته، این داستان دراز
همین لحظه باز آیم از مرغزار
نثارت کنم لل شاهوار
گر این یک نفس را شکیبا شوی
دگر باره شاداب و زیبا شوی
دهم گوشوارت ز در خوشاب
روان سازم از هر طرف، جوی آب
بگیرد خوشی، جای پژمردگی
نه اندیشه ماند، نه افسردگی
کنم خاطرت را ز تشویش، پاک
فرو شویم از چهر زیبات خاک
ز من هر نمی، چشمهی زندگی است
سیاهیم بهر فروزندگی است
نشاط جوانی ز سر بخشمت
صفا و فروغ دگر بخشمت
شود بلبل آگاه زین داستان
دگر ره، نهد سر بر این آستان
در اقلیم خود، باز شاهی کنی
بجلوهگری، هر چه خواهی کنی
بدین گونه چون داد پند و نوید
شد از صفحهی بوستان ناپدید
همی تافت بر گل خور تابناک
نشانیدش آخر بدامان خاک
سیه گشت آن چهره از آفتاب
نه شبنم رسید و نه یک قطره آب
چنانش سر و ساق، در هم فشرد
که یکباره بشکست و افتاد و مرد
ز رخسارهاش رونق و رنگ رفت
بگیتی بخندید و دلتنگ رفت
ره و رسم گردون، دل آزردنست
شکفته شدن، بهر پژمردنست
چو باز آمد آن ابر گوهرفشان
ازان گمشده، جست نام و نشان
شکسته گلی دید بی رنگ و بوی
همه انتظار و همه آرزوی
همی شست رویش، بروشن سرشک
چه دارو دهد مردگان را پزشک
بسی ریخت در کام آن تشنه آب
بسی قصه گفت و نیامد جواب
نخندید زان گریهی زار زار
نیاویخت از گوش، آن گوشوار
ننوشید یک قطره زان آب پاک
نگشت آن تن سوخته، تابناک
ز امیدها، جز خیالی نماند
ز اندیشهها جز ملالی نماند
چو اندر سبوی تو، باقی است آب
بشکرانه، از تشنگان رخ متاب
بزردگان، مومیائی فرست
گه تیرگی، روشنائی فرست
چو رنجور بینی، دوائیش ده
چو بی توشه یابی، نوائیش ده
همیشه تو را توش این راه نیست
برو، تا که تاریک و بیگاه نیست
+
نوشته شده در سه شنبه پانزدهم دی ۱۳۸۸ ساعت 15:25 توسط جیحون |
بر درخت زنده بی برگی چه غم؟
وای بر احوال برگ بی درخت
خانه
پروفایل مدیر وبلاگ
آرشیو وبلاگ
عناوین نوشته ها
نوشتههای پیشین
دی ۱۳۹۶
شهریور ۱۳۹۶
آبان ۱۳۹۴
بهمن ۱۳۹۲
دی ۱۳۹۲
آذر ۱۳۹۲
آبان ۱۳۹۲
مهر ۱۳۹۲
شهریور ۱۳۹۲
مرداد ۱۳۹۲
تیر ۱۳۹۲
خرداد ۱۳۹۲
اردیبهشت ۱۳۹۲
فروردین ۱۳۹۲
اسفند ۱۳۹۱
بهمن ۱۳۹۱
دی ۱۳۹۱
آذر ۱۳۹۱
آبان ۱۳۹۱
مهر ۱۳۹۱
شهریور ۱۳۹۱
مرداد ۱۳۹۱
تیر ۱۳۹۱
خرداد ۱۳۹۱
اردیبهشت ۱۳۹۱
فروردین ۱۳۹۱
اسفند ۱۳۹۰
بهمن ۱۳۹۰
دی ۱۳۹۰
آذر ۱۳۹۰
آبان ۱۳۹۰
مهر ۱۳۹۰
شهریور ۱۳۹۰
مرداد ۱۳۹۰
تیر ۱۳۹۰
خرداد ۱۳۹۰
آرشيو
آرشیو موضوعی
یه بیت!
دو بیت
مولانا
حافظ
سعدی
فردوسی
مهدی اخوان ثالث
فریدون مشیری
قیصر امین پور
طنز
حامد عسکری
فروغ فرخزاد
هوشنگ ابتهاج
احمد شاملو
نیما
حمید مصدق
جلیل صفر بیگی
سیاوش کسرایی
حسین پناهی
سهراب سپهری
محمد علی بهمنی
حسین منزوی
نامربوط
بیدل دهلوی
عطار نیشابوری
نظامی گنجوی
خیام
سنایی
وحشی بافقی
رودکی
ناصر خسرو
منوچهری
فرخی سیستانی
خاقانی
خواجوی کرمانی
صائب تبریزی
شیخ محمود شبستری
عبید زاکانی
ایرج میرزا
شهریار
ملک الشعرای بهار
بابا طاهر
اکبر اکسیر
پروین اعتصامی
رسول یونان
یغما گلرویی
سیمین بهبهانی
گروس عبدالملکیان
محمد رضا عبدالملکیان
عمران صلاحی
رهی معیری
اردلان سرفراز
نجمه زارع
حزین لاهیجی
عبدالحسین جلالیان
وحشی بافقی
نشاط اصفهانی
ناشناس
عبدالجبار کاکایی
شهریار
امینه دریانورد
دیگران
کیوان شاهبداغی
فروغی بسطامی
ناصر خسرو
نادر نادرپور
امیر خسرو دهلوی
فرید قدمی
فیض کاشانی
فخرالدین عراقی
رابرت فراست
صائب تبریزی
سید علی صالحی
شعرهای مادربزرگ
فرخی یزدی
پاییز
بهار
امیر خسرو دهلوی
محمد سلمانی
داستان
جملات زیبا
حافظ موسوی
جیحون
دکتر شریعتی
مناسبتی
سینا به منش
جواد محقق
اقبال لاهوري
ابوسعيد ابوالخير
قاآني
نوروز
گل ها
کارو
اسماعیل زارع
فاضل نظری
ابوالقاسم حالت
انوری
شعر محلی
گلچین گیلانی
شفیعی کدکنی
غلامرضا طریقی
اصغر معاذی
محمد کاظم کاظمی
شکسپیر
شعر کودکانه
کاریکلماتور
شاعران افغان
امید صباغ نو
حسین جنتی
محسن شیخی
علی بابا
BLOGFA.COM