اسماعیل زارع

بگذار که با بوی تو آرام بگیرم

از پنجره ی روی لبت کام بگیرم

بگذار در این لحظه که لبریز تو هستم

در باز دمی ، از نفست وام بگیرم

مانند غزل داغ ترین واژه ی خود را

از ساده ترین بوسه ی لبهام بگیرم

من منتظرم تا تو از این کوچه بیایی

تا زیر قدم های تو ایهام بگیرم

وقتی غزلم عاشق چشمان ترت شد

می خواهم از این حادثه الهام بگیرم

من آمده ام تا لب این پنجره امشب

یک بوسه ی داغ از تو سرانجام بگیرم

با تشکر از http://shazdehkocholoo2010.blogfa.com