آب بد را چيست درمان باز در جيحون شدن
مولانا
خوي بد دارم ملولم تو مرا معذور دار
خوي من كي خوش شود بي روي خوبت اي نگار
بي تو هستم چون زمستان خلق از من در عذاب
با تو هستم چون گلستان خوي من خوي بهار
بي تو بي عقلم ملولم هرچه گويم كژ بود
من خجل از عقل و عقل از نور رويت شرمسار
آب بد را چيست درمان باز در جيحون شدن
خوي بد را چيست درمان باز ديدن روي يار
آب جان محبوس مي بينم درين گرداب تن
خاك را بر مي كنم تا ره كنم سوي بحار
شربتي داري كه پنهاني به نوميدان دهي
تا فغان درناورد از حسرتش اوميدوار
چشم خود اي دل ز دلبر تا تواني برمگير
گر ز تو گيرد كناره ور ترا گيرد كنار
+ نوشته شده در چهارشنبه شانزدهم شهریور ۱۳۹۰ ساعت 21:55 توسط جیحون
|