اکبر اسیر

صحنه / شب حمله بود

زير آتش توپخانه

ما سنگر مي كنديم و ديوار مي كشيديم

لودر ها خالي مي شدند ، كيسه ها پر

سنگ روي سنگ بند نبود

بچه هاي تبليغات

نرسيده به نماز شب ايستادند

كارگردان به طعنه گفت :

اي كساني كه ايمان آورديد

كاش سيمان مي آورديد !