خبر ز زنده دلی نیست اهل مــدرسه را
فصیحی هروی
خبر ز زنده دلی نیست اهل مــدرسه را
که دل بسان مگسی در کتاب می میرد
فصیحی هروی
خبر ز زنده دلی نیست اهل مــدرسه را
که دل بسان مگسی در کتاب می میرد
با سایه ، تو را نمی پسندم عشق است و هزار بدگمانی
تک بیت هایی از ظفرخان احسن
بی تابی ام بجاست که دوش
از هجوم غم
آمد خیال او به دل تنگ و جا نیافت
در حیرتم که دشمنی کفر و دین چراست
از یک چراغ کعبه و بتخانه روشن است
گه
پای بند خالم و گه
کوچه گرد زلف
یک دم به حال خود نگذارد هوس مرا
ز دوری تو گرفت آن قدر ملال مرا
که جام باده نمی آورد به حال مرا
کلیم کاشانی
این همسفران پشت به مقصود روانند شاید که بمانم قدمی پیش تر افتم!
از عهدهی عهد اگر برون آید مرد از هرچه گمان کنی فزون آید مرد
در فراق دوستان آخر ز ما چیزی نماند هر که رفت از هستی ما پاره ای با خویش برد
واعظ ! مکن دراز حديث عذاب را اين بس بود که بار دگر زنده مي شويم!
بالش خوبان دگر ، از پر است شوخ مرا، فتنه به زیر سر است!
تا بود گفتگو سخنم ناتمام بود نازم به خامشی که سخن را تمام کرد
صائب تبریزی
ما را ز شب وصل چه
حاصل که تو از ناز تا باز کنی بند قبا صبح دمیده ست!
میتوان رفت به یک چشم پریدن تا مصر بوی پیراهن اگر قافله سـالار شـــود
با تشکر از http://golbang71.blogfa.com
سالها گرچه که در پیله بماند غزلم صبر این کرم به زیبا شدنش می ارزد
دقایقی ز زمانه هنوز در پیش است که از سراسر بگذشته ارزشش بیش است
تا گیسوانم
عطر دستهای نازنینت را از یاد نبرده اند
با تشکر از حوای بی آدم http://www.sib-b-sib.blogfa.com
سعدی
برو هر چه مى بایدت پیش گیر
سر ما ندارى سر خویش گیر
.
.
آن روز که خط شاهدت بود
صاحب نظر از نظر براندی
.
.
تازه بهارا ورقت زرد شد
دیگ منه کآتش ما سرد شد
پیش کسی رو که طلبکار تست
ناز بر آن کن که خریدار تست
صائب تبریزی
در کارخانهای که ندانند قدر کار از کار هر که دست کشد کاردانترست
بس كه بد مي گذرد زندگي اهل جهان مردم از عمر چو سالي گذرد عيد كنند
مهدي موسوي
خسته ام مثل در آغوش کسی جا نشدن خسته ام مثل هم آغوشی و ارضا نشدن
بدين فسانه كه نامش بود دو روزه عمر كنون كه پير شدم كودكانه مي خندم
صائب تبریزی
به پيغامي مرا درياب اگر مکتوب نفرستي که بلبل در قفس از بوي گل خشنود ميگردد
صائب تبریزی
پاکان ستم ز جور فلک بیشتر کشند گندم چو پاک گشت خورد زخم آسیا
ز پا افتم اگر از پا در آرم خار راهش را نهال از ریشه چون گردد جدا بر خاک می افتد