خوش آن دلي كه به عالم الهه اي دارد
مهدی زکی زاده
خوش آن دلي كه به عالم الهه اي دارد
به آن بهانه همه عمر و لحظه بسپارد
تو اي الهه شادي هميشه با من باش
كه بر شب سيه ام نور و روشني بارد
با تشکر از http://shazdehkocholoo2010.blogfa.com
مهدی زکی زاده
خوش آن دلي كه به عالم الهه اي دارد
به آن بهانه همه عمر و لحظه بسپارد
تو اي الهه شادي هميشه با من باش
كه بر شب سيه ام نور و روشني بارد
با تشکر از http://shazdehkocholoo2010.blogfa.com
حمیدرضا امینی
از پاسخ من معلمان آشفتند
وز حنجرشان هرچه درآمد گفتند
اما به خدا هنوز هم معتقدم
از جاذبه تو سیب ها می افتند
خال مه رویان سیاه و دانه ی فلفل سیاه هر دو جان سوزند اما این کجا و آن کجا
مرده ای در آب غسل و دختری در آب حوض هر دو عریانند اما ا ین کجا و آن کجا
ساناز اشراقی
از طعنه جاهلان نخواهم ترسید
بر خنده این زمانه خواهم خندید
من بر سر عشق پاک خود میمانم
چو زن تعلیم دید و دانش آموخت رواق جان به نور بینش افروخت
به هیچ افسون ز عصمت بر نگردد به دریا گر بیفتد تر نگردد
از آمدن و رفتن ما سودی کو وز تار امید عمر ما پودی کو
چندین سر و پای نازنینان جهان می سوزد و خاک می شود ، دودی کو
گاه گاهی به یادت غزلی می خوانم تا نگویی که دلم غافل از آن عهد و وفاست
خوب رویان همه گر با دل من خوب شوند خوب من! با حساب همه خوبان حساب تو جداست!
بوسه بر عكست زنم ترسم كه قابش بشكند قاب عكس توست اما شيشه ي عمر من است
بوسه بر مويت زنم ترسم كه تارش بشكند تار موي توست اما ريشه ي عمر من است!
به سینه چاک لباس تو بازتر خواهم تو سرو ناز و مَنت باز نازتر خواهم!
برای آنکه شبی با تو روز گردانم شبی ز روز قیامت درازتر خواهم!
به راهش ار که شوم سبز ، چشم آبی او چو اوفتد به من آئینه وار برگردد
به غیر ناله به فریاد ما کسی نرسید صدای ما چو خورد بر حصار برگردد
شعرهای مادربزرگ
چه کم طالع بدی که مادرت مرد تو را دادند به دایه ، دایه هم مرد
تو را دادند ز شیر بز قناعت ز اقبالت بز و بزغاله هم مرد!
زنده یاد فریدون مشیری
زین پیش اگر دم از جنون میزدهام وانگه قدم از چرا و چون میزدهام
عمری بزدم این در و چون بگشادند دیدم ز درون در برون میزدهام
هم ز دل دزدیده صبر و هم دل دیوانه را دزد ما با خانه می دزدد متاع خانه را
چون پی دل بردن آمد، عقل را اول ربود دزد دانا می کشد اول چراغ خانه را
ملا مراد از هجاگویان صفویه،در حق کسی که هنگام ورود او قیام نکرد،سرود:
ای مولوی از کبر،دماغت گنده
هرگه که کند بر تو سلام این بنده
چندان حرکت بکن که از روی قیاس
معلوم شود که مرده ای یا زنده
ههجویه ابوالعلای گنجوی در پاسخ به بدگویی خاقانی
خاقانیا ! اگر چه سخن نیک دانیا
یک نکته گویمت بشنو رایگانیا
هجو کسی مکن که از تو مه بود به سن
شاید تو را پدر باشد و ندانی آن
دکتر عبدالحسین جلالیان
ز خیل خوبرویان جای پایی نیست در ساحل به راه خویش دارم بر لب دریاچه مشکلها
ز جایش پشت و رو شد در گِل ساحل گُل اندامی به سر خاکم ز جای سینه های رفته در گِلها
.
.
حرف شما ، واسه ما شيره ، شكر ، بستنيس
دست به دل ما نزنين ظرف بلور ، شكستنيس
.
تقدیم به بهترین دوستم
ای کرده به عمر خویش خر گم بسیار هر جا که خریست می کند از تو فرار
زین سان که بود کار تو خر گم کردن خود را ترسم که گم کنی آخر کار
.
شیخ اجل سعدی
ما را به جهان خوشتر از این یک دم نیست وز نیک و بد اندیشه و از کس غم نیست
...
...
ای آنکه به اقبال تو در عالم نیست گیرم که غمت نیست، غم ما هم نیست!
.
حکیم عمر خیام
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست برخیز و به جام باده کن عزم درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه توست فردا همه از خاک تو برخواهد رست
.
حکیم عمر خیام
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هر چه گویی خوش نیست خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
.
دکتر عبدالحسین جلالیان
دیگران در بار گرم عیش و نوش و مستی اند ما دو گرم حرف و در سرمای ایوانی خوشیم
در بغل داریم از توفیق سرما یار را از هوای سرد و سوز تن بلرزانی خوشیم
.
.
زمستون خدا سرده دمش گرم زمین از غصه یخ کرده دمش گرم
تو قاموس خدا مردونگی نیست خدا.......................... دمش گرم
.
.
هر که نازک بود دل یارش گو دل نازنین نگه دارش
عاشق گل دروغ می گوید که تحمل نمی کند خارش
.
.
آن با وفا کبوتر جلدی که پر کشید اکنون به خانه آمده اما عوض شده است
حق داشتی مرا نشناسی ، به هر طریق من همچنان همانم و دنیا عوض شده است
.
.
کار دنیای فریبنده همه باختن است پس به دنیای فریبنده منازند و مناز
عمر پیری چو جوانی مده ای پور به باد تیرت انداخته شد نیز کمان را بنداز
.
زنده یاد فروغ فرخزاد
ای زن که دلی پر از صفا داری از مرد وفا مجو ، مجو هرگز
او معنی عشق را نمی داند راز دل خود به او مگو هرگز!
.
دکتر عبدالحسین جلالی
همدمی کو تا پس از شب ها شبی حالی کنیم دلبری کو تا دلی از عقده ها خالی کنیم
دست در زلف دو تا و سینه را بر سینه ها ران به ران و پنجه پا در گل قالی کنیم
.